دلقک
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد دکت توصیه کرد که فلان سیرک برو انجا دلقکی هست انقدر تورا میخنداند که غمت را از یاد خواهی برد مرد لبخند تلخی زد و گفت:من همان دلقکم...
نظرات شما عزیزان:
غَمگـیـــن تـَـریـن جــاے خــاطـِـرهـ
اونجــایے ـــﮧ کـــﮧ کــَمـ کـَـمـ احساس میکنــے
چهـــرَش هـــَـمـ داره از یـــادتــ ـ میرهـ ـ ـ!
+نوشته
شده در جمعه 4 اسفند 1398برچسب:, ;ساعت12:13;توسط مائده; |
|